سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دانش راهنمای عمل و عمل ظرف فهم است . [امام سجّاد علیه السلام]
عرفات
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» آغاز امامت امام عصر(عج)

بسم رب الشهدا

السلام علیک یا ابا صالح المهدی

سرانجام‌ دولت‌ عباسیان‌ به‌ حاکمیت‌ «احمد بن‌جعفر متوکل‌ عباسی‌» ملقب‌ به‌ معتمد علی‌ ا... که‌ ازسال‌ 256 هجری‌ قمری‌ تا سال‌ 279 به‌ مدت‌23 سال‌ بر جهان‌ اسلام‌ حکومت‌ کرد تصمیم‌گرفت‌ در ماه‌ ربیع‌الاول‌ سال‌ 260 هجری‌ به‌زندگی‌ امام‌ حسن‌ عسکری‌ (ع‌) پایان‌ دهدوعده‌ای‌ با توجه‌ به‌ شایعه‌ خبری‌ مبنی‌ بر عدم‌ازدواج‌ و فرزندی‌ از حضرت‌ ایشان‌ خط پایانی‌ براعتقاد دوازده‌ امامی‌ شیعه‌ می‌دانستند ولی‌ ازازدواج‌ پنهان‌ امام‌ حسن‌ عسکری‌ (ع‌) با ملیکه‌دختر قیصر روم‌ و تنها فرزند برومندشان‌ خبری‌نداشتند و روز نهم‌ ربیع‌الاول‌ سال‌ 260 هجری‌اولین‌ روز امامت‌ حضرت‌ مهدی‌ حجه‌بن‌الحسن‌امام‌ زمان‌ (عج‌) روز جشن‌ مسلمانی‌ است‌ که‌روایت‌ منقول‌ پیامبر اسلام‌ (ص‌) از سنی‌ و شیعه‌ رامبنی‌ بر جانشینان‌ دوازده‌گانه‌ ایشان‌ به‌ اوصیاءمعصومین‌ آن‌ رسول‌ گرامی‌ تطبیق‌ می‌کنند وآخرین‌ آن‌ اوصیا را وجود مقدس‌ حضرت‌ بقیه‌ا..الاعظم‌ معرفی‌ می‌کنند.

 

  از نهم‌ ربیع‌ الاول‌ سال‌ 260 هجری‌ شمسی‌ که‌آغاز امامت‌ حضرت‌ مهدی‌ (عج‌) است‌ تا سال‌329 هجری‌ سال‌ وفات‌ «ابوالحسن‌ علی‌بن‌محمد سمری‌» نایب‌ چهارم‌ امام‌ عصر (ع‌) 69سال‌ مدت‌ امامت‌ امام‌ زمان‌ (ع‌) در غیبت‌ صغری‌است‌. علی‌ بن‌ محمد سمری‌ نایب‌ چهارم‌ امام‌زمان‌ (عج‌) معاصر با شیخ‌ علی‌ بن‌ با بویه‌ قمی‌صدوق‌ اول‌ بود که‌ با ارتحال‌ ایشان‌ در سال‌ 329هجری‌ قمری‌ یعنی‌ زمانی‌که‌ امام‌ زمان‌ (ع‌) 74داشتند غیبت‌ کبری‌ آغاز شد و همچنین‌ حکومت‌متقی‌ باا... «ابراهیم‌ بن‌ مقتدر عباسی‌» آغاز شد که‌بعد از مرگ‌ برادرش‌ راضی‌ با ا.. به‌ حکومت‌رسیده‌ بود بنابراین‌ اگر زمان‌ دقیق‌ غیبت‌ صغری‌امام‌ زمان‌ (عج‌) را با احتساب‌ پنج‌ سال‌ ابتدای‌عمرشان‌ که‌ از ابتدای‌ ولادتشان‌ نیمه‌ شعبان‌ سال‌255 هجری‌ قمری‌ است‌ تا سال‌ 329 هجری‌محاسبه‌ کنیم‌ 79 سال‌ می‌شود ولی‌ مدت‌ امامت‌آن‌ بزرگوار در عصر غیبت‌ صغری‌ (-255329) 69 سال‌ است‌ که‌ با شهادت‌ پدربزرگوارشان‌ امام‌ حسن‌ عسکری‌ (ع‌) از سال‌ 260هجری‌ آغاز شدخ بود.
    

التماس دعا



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » صدیق ( پنج شنبه 86/1/9 :: ساعت 6:58 عصر )
»» السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا

 

بسم رب الشهدا

گل تباران

بارگاهت جلوه گاه طارم مینا رضا

 آستانت آسمانى کهکشان آرا رضا

مهر از ماه جمالت چشمه اى گیتى فروز

 ماه از مهر رخت آیینه اى رخشا رضا

گل تباران مست از بوى دل آویز تواند

 اى نسیم گلشن کویت طراوت زا رضا

راهیان راه عشقت کاروان در کاروان

 ساکنان کوى شوقت واله و شیدا رضا

چرخ مینایى خبر دارد که در مهتاب شوق

 ژاله مى بارم مدام از دیده چون مینا رضا

واصلان آستانت از دو عالم بى نیاز

 عارفان را بارگاهت قاف استغنا رضا

نارسا طبعم نیارد گفت وصفت را که هست

 شعر «صائم» قطره و اوصاف تو دریا رضا

زندگانى حضرت امام رضا(ع) پر است از لحظاتى نورانى و شگفت انگیز که دل شیفتگان را مى‏برد . از کتاب «دیوان خدا» نوشته نعیمه دوستدار ـ که بر اساسمنابع موثق تدوین یافته ـ چند داستان برگزیده‏ایم که تقدیم عاشقان اهل بیت مى‏کنیم.

شربت گوارا

راوى: ابو هاشم جعفرى

به سخنان امام گوش مى‏دادم. هوا گرم بود و آفتاب ظهر، شدت گرما را بیش تر مى‏کرد. تشنگى تمام وجودم را فرا گرفته بود. شرم و حیاى حضور امام، مانع از آن شد که صحبتشان را قطع کنم و آب بخواهم. در هیمن موقع امام کلامش را قطع کرد و فرمودند: ـ «کمى آب بیاورید !»خادم امام ظرفى آب آورد و به دست ایشان داد. امام، براى این که من، بدون خجالت،آب بخورم، اول خودشان مقدارى از آب را نوشیدند وبعد ظرف را به طرف من دراز کردند. من هم ظرف آب را گرفتم و نوشیدم. نه! نمى‏شد. اصلا نمى‏توانستم تحمل کنم. انگار آب هم نتوانسته بود درست و حسابى تشنگى‏ام را از بین ببرد. تازه، بعد از یک بار آب خوردن درست نبود که دوباره تقاضاى آب کنم. این بار هم امام نگاهى به چهره‏ام کردند و حرفش را نیمه تمام گذاشت: «کمى آرد و شکر و آب بیاورید.»وقتى خادم براى امام رضا(ع) آرد و شکر و آب آورد، امام آرد را در آب ریخت و مقدارى هم شکر روى آن پاشید. امام برایم شربت درست کرده بود. نمى‏دانم از شرم بود یا از خوشحالى که تشکر را فراموش کردم. شاید در آن لحظه خودم را هم فراموش کرده بودم. با کلام امام رضا(ع) ناخود آگاه دستم به طرف ظرف شربت دراز کردم. ـشربت گوارایى است. بنوش ابوهاشم!... بنوش که تشنگى‏ات را از بین مى‏برد.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » صدیق ( دوشنبه 85/12/28 :: ساعت 10:58 صبح )
»» عید نوروز مبارک

بسم رب الشهدا

 حیات دوباره

بهار دمیدن روح حیات است در کالبد طبیعت و فروردین فصل جریان خون است در شاهرگ هستی. سال به پایان خود نزدیک می شود. شب به دنبال روز و روز به دنبال شب و این قصه که نامش قصه عمر است همچنان ادامه دارد.پس باید هوشیار باشیم که فصل ها می آیند و می روند اما این عمر ماست که قابل بازگشت نمی باشد. بیایید از این تجدید بهار درس تجدید حرکت و تلاش را آموخته و ارزش واقعی عمر را دریابیم.آغاز سال نو ایام عید فرصت مناسبی برای صله رحم و رسیدگی به وضع خویشان و بستگان است که این نیز یکی از نشانه های اخلاق و سنن مرضیه اسلامی و انسانی است.

                                                        

آمدن فصل بهار و آغاز نوروز و رنگ تازه طبیعت این مسئولیت اغنیا جامعه را به آنان گوشزد می نماید که باید بخل نورزیده و از مال خویش در راه خدا به نیازمندان و محرومان کمک نمایند و حقوق فقرا را که خداوند به فضل خویش به آنان داده، ادا نمایند و با عمل خیر خود بهار انسانیت را جلوه  و شکوه بخشند، چرا که به قول امام راحلمان (ره) آن  روز عید داریم که مستمندان و مستضعفان ما به زندگی صحیح رفاهی و تربیت اسلامی و انسانی برسند ...... عید واقعی آن وقتی است که انسان رضای خدا را به دست آورد و درون خود را اصلاح کند.

با فرار رسیدن بهار و بیدار شدن زمین و گیاهان خفته با نفس روح بخش الهی بر چشم و چراغ این ملت یعنی خانواده های معظم شهدا درود می فرستیم که با ایثار عزیزان خویش در راه اسلام اجازه ندادند استعمار بر مقدرات این کشور سایه افکند. آنان باید بدانند که شهدای عزیز ما عزیزان خدا بوده و اکنون میهمان خدا هستند.

با امید آن که خداوند توفیق آنچه انجام آن موجب خشنودی و رضای اوست به ما عطا نماید.
ان شاء الله
این عید سعید و این سال نو بر همه مسلمین و ملت شریف ایران مبارک و مسعود باشد.

روایت های اسلامی درباره نوروز

آورده اند که در زمان حضرت رسول (ص) در نوروز جامی سیمین که پر از حلوا بود برای پیغمبر هدیه آوردند و آن حضرت پرسید که این چیست؟ گفتند که امروز نوروز است. پرسید که نوروز چیست؟ گفتند عید بزرگ ایرانیان. فرمود: آری، در این روز بود که خداوند عسکره را زنده کرد. پرسیدند عسکره چیست؟ فرمود عسکره هزاران مردمی بودند که از ترس مرگ ترک دیار کرده و سر به بیابان نهادند و خداوند به آنان گفت بمیرید و مردند. سپس آنان را زنده کرد وابرها را فرمود که به آنان ببارند از این روست که پاشیدن آب در این روز رسم شده. سپس از آن حلوا تناول کرد و جام را میان اصحاب خود قسمت کرده و گفت کاش هر روزی بر ما نوروز بود. و نیز حدیثی است از معلی بن خنیس که گفت: روز نوروز بر حضرت جعفر بن محمد صادق در آمدم گفت آیا این روز را می شناسی؟ گفتم این روزی است که ایرانیان آن را بزرگ می دارند و به یکدیگر هدیه می دهند. پس حضرت صادق گفت سوگند به خداوند که این بزرگداشت نوروز به علت امری کهن است که برایت بازگو می کنم تا آن را دریابی. پس گفت: ای معلی ، روز نوروز روزی است که خداوند از بندگان خود پیمان گرفت که او را بپرستند و او را شریک و انبازی نگیرند و به پیامبران و راهنمایان او بگروند. همان روزی است که آفتاب در آن طلوع کرد و بادها وزیدن گرفت و زمین در آن شکوفا و درخشان شد. همان روزی است که کشتی نوح در کوه آرام گرفت. همان روزی است که پیامبر خدا، امیر المومنین علی (ع) را بر دوش خود گرفت تا بت های قریش را از کعبه به زیر افکند. چنان که ابراهیم نیز این کار را کرد. همان روزی است که خداوند به یاران خود فرمود تا با علی (ع) به عنوان امیر المومنین بیعت کنند. همان روزی است که قائم آل محمد (ص) و اولیای امر در آن ظهور می کنند و همان روزی است که قائم بر دجال پیروز می شود و او را در کنار کوفه بر دار می کشد و هیچ نوروزی نیست که ما در آن متوقع گشایش و فرجی نباشیم، زیرا نوروز از روزهای ما و شیعیان ماست

التماس دعا



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » صدیق ( پنج شنبه 85/12/24 :: ساعت 3:31 عصر )
»» چهار شنبه

 



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » صدیق ( سه شنبه 85/12/22 :: ساعت 4:23 عصر )
»» نی نامه

 

بسم رب الشهدا

خوشاازدل،نم اشکی فشاندن

به آبی آتش دل رافشاندن

خوشازان عشقبازان یاد کردن

زبان رازخمه ی فریادکردن

خوشاازنی،خوشاازسرسرودن

نوای نی نوایی آتشین است

بگو از سر بگیرد،دلنشین است

نوای نی،نوای بی نوایی ست

هوای ناله هایش،نینوایی است

نوای نی دوای هر دل تنگ

شفای خواب گل،بیماری سنگ

قلم،تصویرجانکاهی ستازنی

علم،تمثیل کوتاهی است از نی

خدا چون دست برلوح و قلم زد

سر او را به خط نی،رقم زد

دل نی ناله ها دارد ازآن روز

ازآن روزاست نی را ناله پر سوز

چه رفت آن روزدراندیشهءنی

که این سان شدپریشان بیشهءنی؟

سری سرمست شوروبی قراری

چومجنون درهوای نی سواری

پرازعشق نیستان سینهء او

غم غربت،غم دیرینهءاو

غم نی،بند بند پیکراوست

ره نی پیچ و خم بسیار دارد

نوایش زیر و بم بسیار دارد

سری بر نیزه ای منزل به منزل

به همراهش هزاران کاروان دل

چگونه پا زگل بردارد اشتر

که با خود باری از سر دارد اشتر؟

گران باری به محمل بود برنی

نه ازسر،باری ازدل بود برنی....

شعراز:قیصرامین پور 



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » صدیق ( دوشنبه 85/12/21 :: ساعت 4:20 عصر )
»» اربعین

 

بسم رب الشهدا

اربعین آمد و اشکم زبصر می آید

گوئیا زینبت محزون ز سفر می آید

کاش یکی می داد بر علی اکبر پیغام

کی جوان، مادر پیرت زسفر می آید

بر سر قبر برادر،ز ره دور و دراز

زینب غم زده با  دیدهء تر می آیـــد

ز جا برخیز، دلبـرجانانه می آیــــد

قدم ازخانه بیرون نه،که صاحبخانه می آید

زجابرخیزوخود راکن مهیا بهراستقبال

که از ره بلبل وشمع و گل و پروانه می آید

به جای اشک فخون دل ز چشم خویش کن جاری

که نور چشم زهـــــــــــــرا، عابد فرزانــــه میآید

بنای کاخ شادی رابه اشک دیده ویـــران کن

که این عرش ،آشیان از گوشه ویرانه می آید

چشـــــم گریــان بهرت از شام خــراب آورده ام

خیزای لـــب تشـــــنه از بهــــر تــو آب آورده ام

 

 

 



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » صدیق ( دوشنبه 85/12/14 :: ساعت 9:7 عصر )
»» دوستی

بسم رب الشهدا

دوست خوب،ثروت وغنیمتی است که قیمتی بر آن نمی توان نهاد.

اینکه گفتن:"هزار دوست کم است و یک دشمن،بسیار"سخن بجاییه!!!!!!!!!!!

هر انسانی در طول زندگیش پیش میاد که با افرادی آشنا می شه وکم کم رابطه دوستی برقرارمی کنه؛ یه مدت که گذشت اگه  خوب دقت کنه می فهمه که چقدر این رابطه ها روی رفتار و کردار ش و...اثر گذاشته !خوب حالا اگه دوستمون ازاون دسته آدمایی باشه که اهل دل باشه خواه نا خواه ما هم به طرفش کشیده میشیم واگه برعکس اینا باشه ،بی شک ما هم مثل اون میشیم مخصوصا اگه یه آدم تاثیر پذیرخفن باشیم ....

چند سالی بود که با شخصی دوست بودم رابطه ء دوستیمون اونقدر زیاد شده بود که همه به ما دوتا می گفتن دوقلوها البته ازنظر شکل ظاهری اصلا شبیه هم نبودیم!!!روی هم رفته میشه گفت خیلی با هم صمیمی بودیم..چرخ روزگار چرخیدومن رفتم جایی و اون یه جای دیگه ... و دیگه نتونستیم زیاد همدیگه رو ببینیم .ولی می خوام اینوبگم که شاید ما دوتا دوستای به قول معروف جون جونی بودیم ولی یه لحظه پیش نیمده بود که بشینیم و فکر کنیم که از اون موقعی که ما با هم هستیم چقدر تغییر کردیم؟چقدررفتارای مثبت گرفتیم و چقدرمنفیا رو انداختیم دور...؟یه روز توی کلاسمون بابچه ها نشسته بودیم و طبق معمول بگو و بخندمون ناظمو به کلاسمون کشوند این که یه چارتا حرف خوردیم ازناظم که کارهمیشگی بوداین چیز تازه ای نبودولی بعد از رفتن ناظم بچه مثبت کلاس شروع کرد به نصیحت، از کل حرفاش یه یه قسمتی واقعا خوشم اومد شاید بشه گفت تا یه مدتی رفته بودم توفکر که چند سال ازبهترین سالهای عمرموچجوری گذروندم ؟حرفش این بود که "آدم بعضی مواقع که با یه نفر دوست میشه اگه خوب دقت کنه می تونه سریع بفهمه چقدر به خدا نزدیک میشه اگه باکسی دوست شدین و به خدا نزدیک شدید اون وقت می شه گفت اون دوستتونه، نه اینکه بشینید دورهمودوتا حرف توبپرونیو دوتای دیگه اون یکی بقیه هم بخندن و بلند شید برید حالا چقدر از همدیگه حرفای خوب یاد گرفتید این مهمه نه اونای دیگه ...واقعا حرف بجاو منطقی بودچند لحظه بعد که فکرشو کردم خیلی پشیمون شده بودم که چرا با خیلیا اصلا دوست شدم ؟اونا که تاثیر مثبت که نداشتن هیچ اون چیزایی هم که خودم داشتمو ازم گرفتن البته نمی شه گفت که مقصر اونا بودن بلاخره خودم مقصر اصلییم...بعضی از دوستیا نه تنها آدما بالا نمی برن بلکه اون دو یاسه پله ای هم که رفتیمو ازمون می گیرن...به قول معروف دوست ،خوبش ،خوب.. از روی خیلی از دوستیا می شه ارزش اون افراد را مهک زد چون ارزش هردوستی ،بستگی به ارزشمند بودن معشوق داره

عشقهایی کز پی رنگی بود         عشق نبود ،عاقبت ننگی بود

شاید این درست باشه که اگه دوستامون لایق باشن باید خونهءدلمون جای اوناباشه ولی اگه کمی دقت کنیم می فهمیم عشقهای برتر و محبوبهای برتری وجود دارن ....

قرآن کریم،عشق برترهر مؤمن و معشوق برین اهل ایمان رو"خدا "معرفی می کنه... در سوره بقره آیه165 خوب حالا که بناست دوستی داشته باشیم چرا بهترین محبوب عالم رو انتخاب نکنیم؟؟؟؟؟؟اگه می خواهیم ارزشمون بالا بره باید با کسی دوست باشیم که ارزشمند باشه به قول سعدی:

سعدی اگر عاشقی کنی و جوانی            عشق محمد بس است وآل محمد

حالا که فهمیدیم همهء دوستیا به همراهی و ارزشمند بودن نیاز داره چه خوبه که بهترینارو انتخاب کنیم یعنی کسانیکه هم در دنیا بواسطشون حیات طیبه داشته باشیم و هم درآخرت شفیع ما باشن.....

     با عترتیم و چون غزل عاشقانه ایم                   برشاخهء بلند ولایت ، جوانه ایم

دردام عشق، دانهء رنج وبلاخوش است             عمری است مااسیرهمین دام ودانه ایم

ما مــــــــــــرغ بـــــــــام آل مــــــحمدیم            هرجا رویم ، درپی عترت روانه ایم

پس ، حساب شده تر و گزیده تر دوستی کنیم ...........

 

 



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » صدیق ( یکشنبه 85/12/13 :: ساعت 1:4 عصر )
»» زلال عشق

بسم رب الشهدا

دریاب این لحظه را

شب و تنهایی و سکوت آسمان

دیوان حافظ و عطر یاس و نوازش باران

دل بی تاب شمع نمناک و کوچه های احساس

چشمان خیس و لحظه ناب و عاشقی در باران

قاب پنجره و عادت پروانه و رسم دلدادگی

حسرت دیداروغریب بی تاب و حرمت دیوانگی

دل تنگ صبر بی باک و التماس دعا

من کنارتوولحظه دیدارواستجابت دعا

التماس دعا

 



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » صدیق ( سه شنبه 85/12/8 :: ساعت 6:4 عصر )
»» حجاب مصونیت است نه محدودیت

بسم رب الشهدا

تهاجم فرهنگی(بدحجابی)

حجاب مصونیت واطمینان بخش است نه محــدودیت آور! چرا که گوهر وجودی انسان ارزشمندترین و گرانمایه ترین چیزی است که ازجانب خداوند باریتعالی ، آن مهربانترین مهربانـــان به ودیعه گذارده شده است 0 وهر چیز ارزشمند نیازمند مراقبت ، محافظت ، نگهبانی وممانعت از مفقود شـدن ودسـت درازی و سرقت است و گوهر ارزشمند وجود آدمی به مراتب اولی نیازمند چنیین مراقبتی است 0 حجاب صدفی است که از این گوهــر گرانمایه محافظت می نماید ، پس با چنین تعبیری نیز حجاب ، ارزش آفرین است وپاسبان ارزش نه محدودیت و از بین برندة ارزش وکم کننده ی بهای ذی قیمت آدمی !
اگر فرض کنیم که انسانی کالای بسیار ارزشمند مانند : ماشین گران قیمت یا شمش طلا ویا میلیونها تومان پول دارد ، تحقیقاً برای نگهداری ومحافظـت آن از چشم ودسـت متجاوزین در اندیشه ی چاره ای می افتد 0 بطور مثال : برای محافظت ماشینش ، قفل الکترونیکی و زنجیر و… وبرای نگهداری از شمش طلا وپول از سیستم بانکی استفاده می کند ، چراکه از حفظ وصیانت اموال خود مطمئن گردد 0 آیا چنین عملی محدود کردن ویا محروم کردن از دارایی است ؟ آیاگوهر وجودی انســـان بعنوان ارزشمند ترین وکامل ترین موجودات نیازمند چنین مرا قبتی نیست ؟ تقوای الهی به همین منظـور در قرآن وروایات بطور متواتربیان شده است وتذکرات فراوانی در نگهداری چشم ودست از خیانت به مال وناموس افراد شده است 0 « اللهمّ احفظ عیوننا من الحرام والخیانه » خدایا چشمان مارا از نگاه به حرام وخیانت محفوظ بدار !
بعضی افراد بد حجابی ویا بی حجابی را آزادی دانسته وآن را لازمه ی پیشرفت وترقّی می دانند وحجاب رامانع این پیشرفت!
در حالیکه غربیها برای مبارزه با اسلام اصیل وپویا چنین الغائاتی را ایجاد می کنند تا ارزشها وکرامات والای آدمی را از بین برده وانسان را موجودی صرفا مادی قلمداد نمایند . همانگونه که نقل شد : امروزه اشیاء ومواد قیمتی نیز برای جلوگیری از سرقت وخیانت در بهترین ومطمئن ترین شکل نگهدلری می شوند ، اما با عناوین مختلف همچون : حقوق بشر، آزادی و… به دنبال از بین بردن کرامت های انسانی هستند 0 البته هر جایی که آزادی ، امنیت سیاسی واجتماعی و… آنان را به خطر اندازد با آن به بدتــرین شکل وشدیدتــرین راه مقابله می کنند . بعنوان مثال : در فرانسه که مهد آزادی وتمدن است ، وقتی دختر مسلمان فرانسوی می خواهـــــد آزادانه بر مبنای تعالیم دینی خود روسری بر سر کرده ودر محافل آموزشی واجتماعی حضور پیدا کند ، مواجه با برخورد می شود تاجایی که دولت ومجلس آن نیز برای مقابله با آن فعال می شوند !!!
در ترکیه وقتی خانم مریم کاواکچی بعنوان نماینده انتخاب شده ومیخواهد با پوشش اسـلامی وارد مجـــلس بشود از ورود او ممانعت می شود وآن رامخالف با روح آزادی می دانند ، اما در کشور جمهوری اسلامی که مهد تمدن اسلامی ودینی است آن هم پویاترین ادیان الهی ! وقتی می خواهندبا بدحجابی وبی حجابی یا به تعبیر ارزشمند مقــام معظم رهبری شبیــهه خــــون فرهنـــگی مقابله کنند ! دشمنان بشریت وقدرتهای جنایتکار وایادی مزدور داخلی آنان با بوق های تبلیغاتی خود چنان وانمود می کنند که در ایران آزادی نیست ! حقوق بشر پایمال می شودو…

حکیمی چه زیبا گفته است : اگر بی حجابی تمدن است پس حیوانات متمدن ترند .!!!

انسان از آنجایی که مخلوق برتر خداوند است ودروجود او روح ونفخه الهی دمیده شده است ووجه تمایز او با سایر موجودات ـ بخصوص حیوانات ـ در عقل وقدرت تفکراست وبه تبع آن خلیفه اللهی اوست دارای مسئولیت ومأ موریتی است وآن رسیــدن به خداوند وملکوتی شدن است ، چرا که آدمی همچون حیوانات صرفا برای ارضای غریزیات خلق نشده اســـت ودارای دو بعــد انسانی ،ملکوتی وحیوانی است 0 گرایش بیش از حد به هر سو در حقیقت کمرنگ کردن ویاحتی بیرنگ کردن طرف دیگر است 0 بعد معنوی انسان در عبادت وتقوای الهی خلاصه می شود که از کرامات انسانی سرچشمه می گیرد0 « وماخلقت الجنّ والانس الاّ لیعبدون » ( سوره الذاریات آیه 56 )
امیر مؤمنان علی ابن ابی طالب (ع) می فرمایند :

« رحم الله امراء من عرف نفسه وعلم من این وفی این والی این » - خداوند رحمت کند کسی را که خود را شناخت ودانست در کجاست ودر کجاست وبسوی کجاست 0
چه زیبا سعدی این فرمایش علی (ع) را به تصویر کشیده است :
از کـجا آمـده ام ، آمدنم بهــر چه بود به کجا می روم آخر ننمایی وطنـــــم (4)
من به خود نامده ام تاکه زخود باز روم آنکــــه آورد مــــرا ، باز برد در وطنم
شعر زیررا نیز در همین رابطه سروده ام که امید وارم مورد رضای حضرت احدیت قرار گیرد :
گنج هــا بازحمت بسیار می گردد عیـــان گــرد هـر گنجینه مـاری خفته ، بهرش پاسبان
بهر مخفی بودن از چشم بد اندیش حریص جنس باارزش درون سینه ی خاک است نهان
آدم بــاارزش از چشــمان افــــراد مریض حفظ گردد با حجاب وپوشش کامل ، جوان !
چشـــــم بیـمار هــوس بازان نامرد ودغل می رود دنبــال افــرادی به سبک آنچنان!!!
گـوهـر جان تو ای انسـان وارستـــه چنین می شــود از چشــم دزدان معارض در امـان
گر که باشد جلفی وبی بند وباری افتخــار این تمــدن را ز حیــوانات آوردی نشــــان
خواهر من ، باحجابت تیر چشم دون باش ! قطـــره آبی در صدف گردد چنین در گــران


 

 
ادامه مطلب...

نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » صدیق ( شنبه 85/11/28 :: ساعت 4:10 عصر )


»» بهمن حسینی

 

بسم رب الشهداء

عاشورا، بی تردید نقطه عطف تاریخ اسلام و اوج تقابل اندیشه های الهی و مادی است. این روز تابناک، علیرغم گذشت قرن های متمادی، هرگز در غبار گذشت ایام مستور نماند و چون خورشیدی عالم تاب، بر تارک جهان اسلام می درخشد.
عاشورا نه یک روز، نه یک حادثه، بلکه فصل سرخ عاشقی و تاریخی مدون از حماسه شور و عشق از جان گذشتگانی است که در راه احیاء دین رسول خدا صلی الله علیه و آله و اجرای فریضه الهی امر به معروف و نهی از منکر، عاشقانه به دیدار معبود شتافتند و حماسه ای به وسعت و عظمت همه تاریخ بشریت خلق کردند.
و اما 22 بهمن؛ روزی که نقش آفرینانش با الهام از فلسفه عاشورا که همانا حضور عاشقانه و خالصانه در عرصه دفاع از دین خدا بود، جان بر کف در صحنه حاضر شدند و در مقیاسی کوچکتر، حماسه عاشورا را تکرار کردند.
22 بهمن همانند عاشورا نه یک روز و نه یک حادثه که تاریخ یک ملت مقاوم و خداجو است که در ظلمت حاکمیت استکبار جانانه خروشیدند و در پرتو هدایت و رهبری پیامبرگونه مردی از سلاله پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله، همانند عاشوراییان از جان گذشته، خالصانه قیام کردند و حماسه ای جاودان در تاریخ معاصر جهان خلق کردند که هرگز از ذهن روزگار محو نخواهد شد.ر 22 بهمن، خوشه های خشم بر علف های هرزه استبداد، تنیده شد و آن را از بُن بیرون آورد. مبدأ بهار تغییر کرد و تقویم های کهنه دور انداخته شدند. از بغض کهنه ترانه، یاسمن رویید و آفتاب درخشان پیروزی که سال ها در بند تازیانه های شب، گرفتار شده بود، زنجیرهای طاغوت را پاره کرد و سر از افق روشن بهمن برداشت. فاصله ها فرو ریختند و بن بست ها، بینا شدند و سرخی خون، قامت خمیده شمشیر را شکست و انقلاب ما در 22 بهمن متولد شد.
22 بهمن، منبعث و برگرفته از قیام عاشورا است و عاشورائیان، بار دیگر در یادمان آن حماسه بی نظیر، به صحنه خواهند آمد و به جهان و جهانیان و به ویژه ایادی استکبار نشان خواهند داد که خط سرخ عاشورا تا ظهور آخرین منجی عالم بشریت، همچنان تداوم خواهد یافت و عاشورائیان، هرگز از تهدید و تحریم، هراسی به دل ندارند.

22 بهمن، میلاد نوین چشمه های آزادی و آزادگی بر دامان خونرنگ ملت، خجسته

 



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » صدیق ( دوشنبه 85/11/23 :: ساعت 4:1 عصر )
<      1   2   3   4   5   >>   >
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

دهه فجر از نگاه مقام معظم رهبری
گالری عکس کربلا
کربلا کعبه انبیاء
کربلا وادی خون
[عناوین آرشیوشده]