بسم رب الشهدا
فاطمیه
«و ان للمتقین لحسن مآب جنات عدن مفتحة لهم الابواب»
همانا پرهیزکاران را نیکو بازگشتگاهى است.بهشت جاویدان که درهاى آن بروى آنان گشوده است.
دختر پیغمبر چند روز را در بستر بیمارى بسر برده؟درست نمىدانیم،چند ماه پس از رحلت پدر زندگانى را بدرود گفته؟،روشن نیست.کمترین مدت را چهل شب و بیشترین مدت را هشت ماه نوشتهاند و میان این دو مدت روایتهاى مختلف از دو ماه تا هفتاد و پنج روز ،سه ماه ،و شش ماه است.
این همه اختلاف،و این همه روایتهاى گوناگون چرا؟از این پیش نوشتیم که در چنان سالها،تاریخ حادثهها از خاطر یکى بذهن دیگرى انتقال مىیافت.و چه کسى مىتواند ادعا کند که همه این ناقلان از اشتباه بر کنار بودهاند.و این در صورتى است که موجبات دیگر در کار نباشد.اما مىدانیم که در آن روزهاى پرآشوب،از یکسو دستهبندىهاى سیاسى هنوز قوت خود را از دست نداده بود،و از سوى دیگر مسلمانان سرگرم جنگ در داخل سرزمین اسلام بودند در چنین شرایط کدام کس پرواى ضبط تاریخ درستحوادث را داشت؟بر فرض که هیچ یک ازاین دوعامل دخالتى در این روى داد نداشته باشد،بدون شک دستههاى سیاسى که پس از این تاریخ روى کار آمدند تا آنجا که توانستهاند تاریخ حادثهها را دستکارى کردهاند.
-به نقل مجلسى از دلائل الامامه در این بیمارى بود که دو تن صحابى پیغمبر ابو بکر و عمر خواستار دیدار او شدند.اما دختر پیغمبر رخصت این دیدار را نمىداد.على (ع) گفت من پذیرفتهام که تو بآنان اجازت ملاقات دهى.فاطمه گفتحال که چنین ستخانه خانه تو است هر چند ابن سعد نوشته است ابو بکر چندان با دختر پیغمبر سخن گفت که او را خشنود ساخت اما ظاهرا از این ملاقات نتیجهاى که در نظر بود بدست نیامد.دختر پیغمبر بآنان گفت نشنیدید که پدرم فرمود فاطمه پاره تن من است هر که او را بیازارد مرا آزرده است؟گفتند چنین است!فاطمه گفتشما مرا آزردید و من از شما ناخشنودمو آنان از خانه او بیرون رفتند.بخارى در صحیح نویسد:پس از آنکه دختر پیغمبر میراث خود را از خلیفه خواست و او گفت از پیغمبر شنیدم که ما میراث نمىگذاریم زهرا دیگر با او سخن نگفت تا مرد.
در واپسین روزهاى زندگى،اسماء دختر عمیس را که از مهاجران حبشه و از نزدیکان وى بود طلبید. اسماء نخست زن جعفر بن ابى طالب بود،چون جعفر در نبرد مؤته شهید شد به ابو بکر بن ابى قحافه شوهر کرد.دختر پیغمبر به اسماء گفت:
-من خوش نمىدارم بر جسد زن جامهاى بیفکنند و اندام او از زیر جامه نمایان باشد.
-من در حبشه چیزى دیدم،اکنون صورت آنرا به تو نشان مىدهم.سپس چند شاخه تر خواست.شاخهها را خم کرد.پارچهاى بروى آن کشید.دختر پیغمبر گفت:
-چه چیز خوبى است.نعش زن را از نعش مرد مشخص مىسازد.چون من مردم تو مرا بشوى!و نگذار کسى نزد جنازه من بیاید.
در آخرین روز زندگانى آبى خواست.بدن خود را نیکو شست و شو داد جامههاى نو پوشید و به غرفه خود رفت.خادمه خویش را گفت تا بستر او را در وسط غرفه بگستراند.سپس روى به قبله دراز کشید دستها را بر گونههاى نهاد و گفت من همین اعتخواهم مرد بنقل علماى شیعه،شوهرش على (ع) او را شست و شو داد.ابن سعد نیز همین روایت را اختیار کرده است . لیکن چنانکه نوشتم ابن عبد البر گوید دختر پیغمبر اسماء را گفت تا متصدى شست و شوى او باشد.و گویا اسماء در شست و شوى فاطمه (ع) با على علیه السلام همکارى داشته است.
ابن عبد البر نوشته است چون دختر پیغمبر زندگانى را بدرود گفت،عایشه خواستبه حجره او برود اسماء طبق وصیت او را راه نداد.عایشه شکایتبه پدر برد که:
-این زن خثعمیه میان من و دختر پیغمبر در آمده است و نمىگذارد من نزد جسد او بروم.بعلاوه براى او حجلهاى چون حجله عروسان ساخته است.ابو بکر در حجره دختر پیغمبر آمد و گفت:
-اسماء چرا نمىگذارى زنان پیغمبر نزد دختر او بروند؟چرا براى دختر پیغمبر حجله ساختهاى؟
-زهرا بمن وصیت کرده است کسى بر او داخل نشود-چیزى را که براى نعش او ساختهام،وقتى زنده بود باو نشان دادم و بمن دستور داد مانند آنرا برایش بسازم.
-حال که چنین است هر چه بتو گفته چنان کن .
ابن عبد البر نوشته است نخستین کس از زنان که در اسلام براى او بدین سان نعش ساختند فاطمه (ع) دختر پیغمبر (ص) بود. سپس مانند آنرا براى زینب بنت جحش (زن پیغمبر) آماده کردند.
پىنوشتها:
1.بحار ص 191 ج 43.روضة الواعظین ص 151.
2. الاستیعاب ص 749.
3.بحار ص 213 ج 43.
4-عیون المعجزات بنقل مجلسى ص 212.
5-طبقات ج 8 ص 18.
6.بحار ج 43 ص 172 به نقل از امالى شیخ طوسى و رجوع به انساب الاشراف ص 402 و طبقات ج 8 ص 17-18 شود.
من راجع به حضرت صدیقه سلام الله علیها خودم را قاصر می دانم ذکری بکنم، فقط اکتفا می کنم به یک روایت که در کافی شریفه است و با سند معتبر نقل شده است و آن روایت این است که حضرت صادق علیه السلام می فرماید:فاطمه سلام الله علیها بعد از پدرش 75 روز زنده بودند، در این بودند و حزن و شدت بر ایشان غلبه داشت و جبرئیل امین می آمد خدمت ایشان و به ایشان تعزیت عرض می کرد.)) ظاهر روایت این است که در این 75 روز مراوده ای بوده است یعنی رفت و آمد جبرئیل زیاد بوده است و گمان ندارم که غیر از طبقه اول از انبیاء عظام درباره کسی این طور وارد شده باشد که در ظرف 75 روز جبریل رفت و آمد داشته است... مسئله آمدن جبرئیل برا ی کسی یک مسئله ساده نیست، خیال نشود که جبرئیل برای هر کسی می آید امکان دارد بیاید، یک تناسب لازم است بین روح آن کس که جبرئیل می خواهد بیاید و مقام جبرئیل که روح اعظم است...
حتی درباره ائمه هم ندیده ام که وارد شده باشد این طور که جبرئیل بر آنها نازل شده باشد، فقط این است که برای حضرت زهرا سلام الله علیها است آن که من دیده ام جبرئیل به طور مکرر در آن 75 روز وارد می شده و مسائل آتیه ای که بر ذریه ی او می گذشته است، این مسائل را می گفته است و حضرت امیر علیه السلام هم ثبت می کرده است...
در هر صورت من این شرافت و فضیلت را از همه فضائلی که برای حضرت زهرا سلام الله علیها ذکر کرده اند... با لاتر می دانم.