بسم رب الشهدا
حیات دوباره
بهار دمیدن روح حیات است در کالبد طبیعت و فروردین فصل جریان خون است در شاهرگ هستی. سال به پایان خود نزدیک می شود. شب به دنبال روز و روز به دنبال شب و این قصه که نامش قصه عمر است همچنان ادامه دارد.پس باید هوشیار باشیم که فصل ها می آیند و می روند اما این عمر ماست که قابل بازگشت نمی باشد. بیایید از این تجدید بهار درس تجدید حرکت و تلاش را آموخته و ارزش واقعی عمر را دریابیم.آغاز سال نو ایام عید فرصت مناسبی برای صله رحم و رسیدگی به وضع خویشان و بستگان است که این نیز یکی از نشانه های اخلاق و سنن مرضیه اسلامی و انسانی است.
آمدن فصل بهار و آغاز نوروز و رنگ تازه طبیعت این مسئولیت اغنیا جامعه را به آنان گوشزد می نماید که باید بخل نورزیده و از مال خویش در راه خدا به نیازمندان و محرومان کمک نمایند و حقوق فقرا را که خداوند به فضل خویش به آنان داده، ادا نمایند و با عمل خیر خود بهار انسانیت را جلوه و شکوه بخشند، چرا که به قول امام راحلمان (ره) آن روز عید داریم که مستمندان و مستضعفان ما به زندگی صحیح رفاهی و تربیت اسلامی و انسانی برسند ...... عید واقعی آن وقتی است که انسان رضای خدا را به دست آورد و درون خود را اصلاح کند.
با فرار رسیدن بهار و بیدار شدن زمین و گیاهان خفته با نفس روح بخش الهی بر چشم و چراغ این ملت یعنی خانواده های معظم شهدا درود می فرستیم که با ایثار عزیزان خویش در راه اسلام اجازه ندادند استعمار بر مقدرات این کشور سایه افکند. آنان باید بدانند که شهدای عزیز ما عزیزان خدا بوده و اکنون میهمان خدا هستند.
با امید آن که خداوند توفیق آنچه انجام آن موجب خشنودی و رضای اوست به ما عطا نماید.
ان شاء الله این عید سعید و این سال نو بر همه مسلمین و ملت شریف ایران مبارک و مسعود باشد.
آورده اند که در زمان حضرت رسول (ص) در نوروز جامی سیمین که پر از حلوا بود برای پیغمبر هدیه آوردند و آن حضرت پرسید که این چیست؟ گفتند که امروز نوروز است. پرسید که نوروز چیست؟ گفتند عید بزرگ ایرانیان. فرمود: آری، در این روز بود که خداوند عسکره را زنده کرد. پرسیدند عسکره چیست؟ فرمود عسکره هزاران مردمی بودند که از ترس مرگ ترک دیار کرده و سر به بیابان نهادند و خداوند به آنان گفت بمیرید و مردند. سپس آنان را زنده کرد وابرها را فرمود که به آنان ببارند از این روست که پاشیدن آب در این روز رسم شده. سپس از آن حلوا تناول کرد و جام را میان اصحاب خود قسمت کرده و گفت کاش هر روزی بر ما نوروز بود. و نیز حدیثی است از معلی بن خنیس که گفت: روز نوروز بر حضرت جعفر بن محمد صادق در آمدم گفت آیا این روز را می شناسی؟ گفتم این روزی است که ایرانیان آن را بزرگ می دارند و به یکدیگر هدیه می دهند. پس حضرت صادق گفت سوگند به خداوند که این بزرگداشت نوروز به علت امری کهن است که برایت بازگو می کنم تا آن را دریابی. پس گفت: ای معلی ، روز نوروز روزی است که خداوند از بندگان خود پیمان گرفت که او را بپرستند و او را شریک و انبازی نگیرند و به پیامبران و راهنمایان او بگروند. همان روزی است که آفتاب در آن طلوع کرد و بادها وزیدن گرفت و زمین در آن شکوفا و درخشان شد. همان روزی است که کشتی نوح در کوه آرام گرفت. همان روزی است که پیامبر خدا، امیر المومنین علی (ع) را بر دوش خود گرفت تا بت های قریش را از کعبه به زیر افکند. چنان که ابراهیم نیز این کار را کرد. همان روزی است که خداوند به یاران خود فرمود تا با علی (ع) به عنوان امیر المومنین بیعت کنند. همان روزی است که قائم آل محمد (ص) و اولیای امر در آن ظهور می کنند و همان روزی است که قائم بر دجال پیروز می شود و او را در کنار کوفه بر دار می کشد و هیچ نوروزی نیست که ما در آن متوقع گشایش و فرجی نباشیم، زیرا نوروز از روزهای ما و شیعیان ماست
التماس دعا