بسم رب الشهدا
اربعین آمد و اشکم زبصر می آید
گوئیا زینبت محزون ز سفر می آید
کاش یکی می داد بر علی اکبر پیغام
کی جوان، مادر پیرت زسفر می آید
بر سر قبر برادر،ز ره دور و دراز
زینب غم زده با دیدهء تر می آیـــد
ز جا برخیز، دلبـرجانانه می آیــــد
قدم ازخانه بیرون نه،که صاحبخانه می آید
زجابرخیزوخود راکن مهیا بهراستقبال
که از ره بلبل وشمع و گل و پروانه می آید
به جای اشک فخون دل ز چشم خویش کن جاری
که نور چشم زهـــــــــــــرا، عابد فرزانــــه میآید
بنای کاخ شادی رابه اشک دیده ویـــران کن
که این عرش ،آشیان از گوشه ویرانه می آید
چشـــــم گریــان بهرت از شام خــراب آورده ام
خیزای لـــب تشـــــنه از بهــــر تــو آب آورده ام