بسم رب الشهدا
السلام علیک یا روح الله
انقلاب شکوهمند اسلامی ایران حاصل وحدت کلمه و اتحاد طبقات مختلف مردمی و گروههای سیاسی و تبعیت یکپارچه از رهبریت "امام خمینی " معمار بزگ جمهوری اسلامی ایران بود.
"آبراهامیان " نویسنده کتاب "ایران بین دو انقلاب " معتقد است ائتلاف میان طبقات سنتی جامعه مانند روحانیون و بازاریان از یک سو و طبقههای متوسط جدید که شامل روشنفکران و دانشجویان بود و نیز کارگران و طبقههای پایین شهری از سوی دیگر همه و همه موجب پیروزی انقلاب اسلامی در ایران شد.
بههرحال طبقات مختلف جامعه دریافتند که هیچ کدام به تنهایی از عهده مقابله با رژیم سفاک پهلوی برنمیآیند.
روحانیت پس از قیام تاریخی ۱۵خرداد در صف مقدم مردمی در مبارزه با رژیم قرار گرفت، دانشجویان در تظاهرات مداوم و طبقات کارگر نیز از طریق اعتصابهای پی در پی بهتدریج به یکدیگر نزدیک شدند. برخی از محققان معتقدند در دوران مبارزه با رژیم پهلوی عناصری از مارکسیستها و لیبرالیستها نیز به ائتلاف ضد رژیم پیوستنده و با سایر اقشار و گروههای مبارز برای براندازی رژیم دست نشانده پهلوی همکاری کردند.
اوج به هم پیوستگی و یکپارچگی مردم در مبارزه علیه" شاه " و دربار فاسد وی در تظاهرات عظیم و گسترده خیابانی در ۱۶شهریور نمودار شد و در روزهای بعد نیز ادامه یافت.
تظاهراتی که به تعبیر "جان فوران "محقق برجسته تاریخ معاصر ایران در دانشگاه "کالیفرنیا"، "بزرگترین جمعیت تاریخ بشری را به خیابانها آورد و اعتصابات سراسری عمومی سیاسیای به راه انداخت که شاید بتوان آنها را موفق ترین نوع خود در تاریخ جنبشهای طبقات پایین به حساب آورد.".
این محقق معتقد است که میزان مشارکت گسترده تودهها از آن رو پیروزی انقلاب را تضمین کرد که مردم با انضباط خاصی از شگردهای غیرخشن و عدم توسل به زور استفاده میکردند.
به یاد داریم مردمی را که به ارتش تا دندان مسلح رژیم پهلوی که با تانک و زره پوش در خیابانهای پایتخت مستقر بود شاخههای گل هدیه میکردند و نداسرمی دادند "برادر ارتشی چرا برادرکشی ؟" حال آن که پاسخ ارتش در بسیاری از موارد آتش بود و گلوله.
در ائتلاف علیه رژیمستم شاهی پهلوی، تقریبا همه اقشار مردم حضور داشتند روحانیون، بازاریان، روشنفکران، دانشجویان، کارگران و صنعتگران، دهقانان عشایر، و از همه مهم تر زنان و اقلیتهای قومی نیز مانند کردها، آذریها و ترکمنها همگی سعی در شرکت در ائتلافات مردمی علیه رژیم داشتند. البته در این ائتلاف مردمی، روحانیت و به ویژه رهبری امام خمینی نقش کلیدی داشت.
امام با مشی دینی و مذهبی خود که ملهم از آموزههای دین مبین اسلام و متکی بر تعالیم قرانی بود یک فرهنگ سیاسی دینی مخالف با استبداد و دیکتاتوری و سلطه خارجی راجان بخشید و فعال کرد.
امام به تعبیر محققی همچون جان فوران "با ارائه گزینهای روشن و استوار در برابر شاه، هوشیارانه نیروهای ناهمگن اجتماعی و حتی نیروهای غیرمذهبی را در ز یر چتر رهبری خود گردآورد."
طبقات روشنفکر همچون نویسندگان، شاعران و روزنامه نگاران، وکلای دادگستری و حقوقدانان، معلمان و دانشجویان پیشگام اقداماتی شدند که راه را برای انقلاب هموار میکرد. اینان با نوشتن نامههایی سرگشاده، تشکیل کانونها و انجمن ها، برگزاری شبهای شعر در مبارزه بارژیم شرکت داشتند.
از سال ۱۳۵۶به بعد در دانشگاهها و مراکز علمی بر فعالیتهای انقلابی این قشر افزوده شد و در سال ۱۳۵۷در تظاهرات عظیم مردمی و اعتصابات که کمر رژیم را درهم شکست فعالانه حضور یافتند.
در میان کارکنان دولت، صاحبان مشاغل تخصصی و اعضای وزارتخانهها نیز دوشادوش کارگران شرکت نفت و کارخانهها، با اعتصابات موثر کار انقلاب را به پیش بردند.
"میشل فوکو" فیلسوف برجسته فرانسوی که در جریان انقلاب در ایران حضور داشت که بعدها آثار او نمونه یک قضاوت بیطرفانه در مورد انقلاب ایران مبنای کار بسیاری از محققان دیگر تلقی شد، در سال ۱۳۵۷با کارگران اعتصابی شرکت نفت در مورد انقلاب و رهبری آن گفتوگوهایی صورت داد. آنان یکصدا به او گفته بودند که "ما به هیچیک جز امام اعتماد نداریم." پذیرش رهبریت امام راحل از سوی گروه هاو اقشار غیر مذهبی به طور رسمی ابتدا از سوی "کریم سنجابی " از اعضای جبهه ملی صورت گرفت. وی در پاریس موافقت خود را با برنامههای مبتنی بر "اسلام، استقلال و دموکراسی " با امام اعلام کرد. به دنبال آن بسیاری از روشنفکران غیردینی نیز در ائتلاف ضد شاه به رهبری امام خمینی شرکت کردند.
دیدگاه مشترک همه این گروهها درباره امام این بود که آنهااو را"یک ضدامپریالیست سرسخت و مخالف آشتی ناپذیر رژیم میدانستند". گروههای مبارز مذهبی و نیز مستضعفان و طبقات پایین جامعه که پیش از همه بر اطاعت از امام گردن نهاده بودند روز به روز پیوند خود با امام را مستحکم تر کرده و جریان انقلاب را تندتر میساختند.
یک روزنامهنگار ایرانی مقیم آمریکا در سال ۱۳۵۷در روزنامه "واشینگتن پست " در روز ۱۴ژانویه ۱۹۴۹گزارشی از نقش "تودههای مستضعف " نوشت . در این گزارش وی گفت وگوهای مفصلی با پایینترین طبقات شرکتکننده در تظاهرات خیابانی و راهپیماییهای اعتراض آمیز علیه رژیم پهلوی انجام داد. طی این گفت وگوها یکی از آنان به او گفت که وقت لازم برای شرکت در تظاهرات را ندارد اما میداند که با رفتن شاه اوضاع بهتر خواهد شد.
امام همواره بر نقش مردم تاکید داشتند: "من حرف مردم را میزنم. ما همان مطالبی را تعقیب میکنیم که در نهاد و آرزوی دیرینه آنهاست [مردم ] ما را خدمتگزار خود میدانند و از این جهت من مسائلی را که همیشه خواست ملت است مطرح میکنم."
امام راحل با درک درست و شناخت عمیق این روحیه اجتماعی مردم ایران در پاسخ نامه علمائی که در آغاز مقابله با شاه را به صلاح نمیدانستند، تصریح فرمودند: "بزرگترین کاری که از ما ساخته است بیدار کردن و متوجه ساختن" مردم است. آنوقت خواهید دید که چه نیروی عظیمی خواهیم بود که زوال ناپذیر است".
بزرگترین کار امام بیدار کردن و متوجه ساختن مردم و به صحنه کشیدن این نیروی زوال ناپذیر بود. پرهیز از پنهان کاری و ذیحق دانستن مردم در کسب اطلاع از وقایع مبارزه، حکایت از عمق اعتقاد امام به شرکت آگاهانه مردم داشت.
چنین اعتقادی، صرفنظر از شکستن انحصار مبارزه سیاسی در محدوده برگزیدگان و روشنفکران و تعمیم آن در سطح عامه مردم، خود ضامن سلامت نهضت از گزند خیانت و سازش گردانندگان نهضت نیز بود.
وجه تمایز قیام فراگیر مردم در انقلاب اسلامی با سایر قیامها چه در مقیاس ضد استبدادی ملی و چه در مقیاس ضد استعمار خارجی، برخورداری از مشخصههای: رهبری واحد دینی و پشتیبانی گسترده ملی و مردمی، اهداف عالیه و انگیزه دینی ، دامنه فراگیر، نوع رفتار سیاسی مردم و نحوه پیگیری مطالبات اجتماعی آنهابود.
براین مجموعه میتوان سمتگیری بدیع مواضع ضد استبدادی و ضد استعماری آن که کارکرد تاریخی و کاربرد دائمی دارد را افزود.
مشابه این تقابل به اعتراف کارگزاران رژیم در هیج یک از قیامها و نهضتهای یک صد سال گذشته ایران دیده نشده بود. اعتقاد "مردم سالاری" امام نه برخاسته از، "نیاز به قدرت و منصب"، که فارغ از هرگونه طرح فریب و نیرنگ و ناشی از عشق صمیمی، باور عمیق و اعتماد ناگسستنی، به تودههای مردم بود.
به باور بسیاری از محققان، امام از طرح اندیشه "مردم سالاری" کسب اعتبار نکرد، بلکه به آن وجاهت، قوت، اعتبار و عظمت بخشید. تفکر مردم سالاری امام، نماد حقیقی شیفتگی خدمت به مردم بود، نه متاثر از تشنگی قدرت حکومت بر مردم . امام همواره مردم را مخاطب خود قرار میدادند. کلماتی که امام خطاب به مردم میگفت در برانگیختن احساسات ملی و مذهبی مردم سخت تاثیرگذار بود، "مردم آگاه، مبارز و شجاع ایران"، "ملت عزیز و شجاع"، "ایران مظلوم"، "امت مبارز اسلامی"، "مردم مسلمان ایران"، اینها عباراتی بود که امام مردم را با آنها مورد خطاب قرار میداد.
نکته جالب توجه این است که برخی گروههای سیاسی که مردم ایران را با واژههای خاص خود میخواندند هم چون " زحمتکشان"، "کارگران " ، "خلق " و " ستمدیدگان " هرگز نتوانستند این تعبیرات را جایگزین واژههای دینی بکنند که امام در سخنان خود آنان را به کار میبردند و از عمق آموزههای اسلامی و اعتقادات دینی ایشان سرچشمه میگرفت و به تریج این واژهها به فراموشی سپرده شد.